روایات تاریخی دندان پزشکی

ناصرالدین شاه تا میان‌ سالی حدود چهل سالگی درد و خرابی دندان نداشت. اما بارها به دندان درد و کشیدن دندان دچار شده است در بخشی از خاطرات ناصرالدین شاه گفته شده که پس از چند روز سر و کلّه زدن با درد دندان، سرانجام با نگرانی و عدم رغبت، راضی به کشیدن دندان معیوب خود شد.
در خاطره آمده است: « امر کردیم دندانساز را بگذار توی کالسکه بیاور دوشان‌تّپه. ناهار را هم گفته بودیم ببرند دوشان‌تّپه، بالای کوه. آمدیم سوار شدیم و راندیم برای دوشان‌تّپه. باغ هم با شکوفه و ارغوانِ سفید و قرمز، مثل بهشت بود. با این هوا، حالا باید ما دندان بکشیم
دندانساز از دروازه بیرون آمد، به سمت دوشان‌تّپه، حالا نشسته‌ایم و دندانساز هم ایستاده است. می‌گوییم چطور می‌شود؛ دندانساز هم ایستاده است، چیزی نمی‌گوید. حالا خیال می‌کنیم چطور دندان را بکشیم و از شدّت خیال و فکر عرق کرده‌ایم. دندانساز هم آمده است نزدیک ما ایستاده است
دندانساز گازش را عقب سرش قایم کرده که ما نبینیم، که یک‌ دفعه گازانبر را انداخت و چهار مرتبه و ما فریاد کردیم آخ آخ! که مغزمان صدا کرد و کمرمان درد گرفت و خیال می‌کردیم هنوز باز دندان کشیده نشده است که دیدیم دندانساز ایستاده است. گفتیم چطور شد، گفت کشیدم. نگاه کردیم دیدیم بلی، کشیده است. آفتابه لگن آوردند، دهانمان را شستیم و رفتیم اتاق، رختخواب انداختند؛ به قدر دو ساعتی دراز شدیم. بعد برخاستیم، جای دندان درد می‌کرد. دندان‌مان را گفتیم آوردند، انداختیم زیر لگد؛ چهار پنج‌ تا لگد زدیم، بعد انداختیم رو به سمت شمالِ کوه دوشان‌تّپه و دور انداختیم.